-
اولین فرنی
پنجشنبه 21 اسفندماه سال 1393 00:46
عزیز دل مامان امسال عید سال 90تو 6ماهت تمام شد اولین بار مادربزرک برات فرنی ب درست کردوتو خیلی خوشمزه خوشمزه میخوردی ومن تو روعاشقانه نکاه میکردم قربون اون خوردنت بشم عزیزم فرنی که تموم شد تو خواستی قاشق توی دست مامانی رو هم بخوری وما کلی به نینی شکمو خندیدیم
-
تولد کیان عزیز
جمعه 15 اسفندماه سال 1393 22:30
7اردیبهشت تولد کیان عزیز بسر دایت بود ومن تو رو هم با خودم به بیمارستان بردم همون بیمارستانی که تو توش دنیا اومده بودی کیان عزیز کریه میکرد وتو هم با صدای کیان شروع به کریه کردی
-
اولین بهار
شنبه 11 شهریورماه سال 1391 01:38
ارین جان امسال اولین بهاری که تو می بینی گلم عیدت مبارک شب قبل از عیدما خونه مامانی بودیم وتو کلی شیطونی کردی کم کم دلت میخواد چهار دست وپا راه بری و پسر داییت هم ۱ ماه دیگه دنیا می یاد ومن خوشحالم که تو یه هم بازی پیدا میکنی البته گلم حالا حالا ها باید صبر کنی که پسر دایت بزرگ بشه دایی حسینت تو رو پرت میکنه بالا وتو...
-
ارین دخمل میشود
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 04:01
ارین کوچولو مامان هی میره شال مامانو برمیداره وسرش میکنه ومن وخاله هم ازش عکس گرفتیم چه ناناز شدی گلم الهی مامان برات بمیره عزیزم
-
پسر نگو قند عسل
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 03:26
عسل مامان روز به روز شیرینتر می شی ماه اسفند رسیده وبوی عید به مشام میرسه عزیزم اولین بهاری که تو در کنارمی کم کم درختا دارن شکوفه میزنن وپرنده ها اواز بهاری می خونن ومامان هم در حال خونه تکونی وخرید لباس عید برای پسر خوشگلشه عزیز دلم تو دیگه حسابی روروئک سوار شدی وهی با روروئکت میزنی به دراور وبوفه مامان وکلی روشون...
-
پسمل عصبانی
جمعه 16 تیرماه سال 1391 03:39
پسمل مامان هر وقت عصبانی میشه هی سرشو میکوبه به این ور واونور اخه پسمل کوچلو از الا ن به مامان زور میگی
-
پسر قند عسلم
جمعه 16 تیرماه سال 1391 03:10
قند عسلم تو روز به روز شیرینتر میشی مامان هر روز به داشتن تو میباله گلم تو ۵ ماهت شده ومامان وبابا یه واحد اپارتمان خوشگل پیدا کردن دو تا اتاق داره دوست دارم اتاقتو خیلی خوشگل درست کنم مامان تو پوست خودش نمیگنجه انگار تو هم اینو فهمیدی و همش داری میخندی گلم قربون اون خندههای نازت بشم .یواش یواش داری به بازی کردن با...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 03:29
-
ارین جان
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 18:11
-
ارین عزیز
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 13:37
-
بهشت مامان
شنبه 10 تیرماه سال 1391 18:17
روزا به عشق در اغوش گرفتن تو از خواب بیدار میشم ودوست دارم هر روز محکمتر از روز قبل بغلت کنم وسرم را بزارم روی سینت وبا صدای دلنواز قلبت اروم بشم و با بوی بدنت جان تازه بگیرم نفسهاتو حس کنم و بلند بگم دوستت دارم عزیزم تا اخر عمرم کنارتم وازت محافظت میکنم عسل مامان
-
جیگر شیطون مامان
شنبه 10 تیرماه سال 1391 17:49
گل پسر مامان روز به روز شیطون تر میشی دیگه شبا بیقراری نمیکنی واروم میخوابی تو این ۴ماه مامانو خیلی اذیت کردی مامان هر شب باید تو رو بغل میکرد وراه میبرد تا خوابت ببره گلم .دیگه شیطون مامان غلت میخوره وخودشو به اشپزخونه میرسونه تا بیاد شیطونی کنه منم بغلت میکنم ویه بوس محکم ازت بر میدارم و تو هم یه خنده خوشگل میکنی تا...
-
جوجوی 4 ماهه مامان
شنبه 10 تیرماه سال 1391 03:49
عزیز دلم تو 4 ماهت شده وغلت زدنت خیلی خوب شده وهی میری زیر مبلها ومامان جلوی همه مبلها بالش بزرگ گذاشته تا تو نری وزیر مبلا گیر نکنی گلم اخه عسل مامان یه شب که من وتو وبابا خوابیده بودیم من وتو توی حال خوابیده بودیم من صدای گریتو میشنیدم ولی پیدات نمیکردم اخه مامان خوابالو بود دنبال صدات اومد دیدم جیگر مامان زیر مبل...
-
۱۵ دی 89
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 02:32
۱۵ دی 89 روزی بود که تو رو ختنه کردیم چه روز سختی بود عزیز دلم بعد ازظهر من وتو و مامانی به مطب دکتررفتیم دکتر ما را از اتاق بیرون کرد صدای گریه تو تا بیرون از اتاق می اومد تحمل گریه هاتو نداشتم گلم لحظات سختی بود بابا از اتاق انتظار بیرون رفت تا صدای گریه تو رو نشنوهو مامانی هی پاهاشو رو صندلی تکون می داد بعد از...
-
روزهای اول تولد
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 02:13
روزهای اول تولدت تو خیلی کوچولو بودی و همه می ترسیدن بغلت کنن خاله زهرا ومامانی پوشکت را عوض می کردن ودایی ابوالفضل اروغت را می گرفت بعد از یک ماه من وتو به خونه خودمون رفتیم هوا کم کم سرد شده بود وبابا یه بخاری جدید خریده بود و روشنش کرده بودتا خونه گرم بشه و منتظر ما بود واز رفتن ما به خونه خوشحال بود با با تازه...
-
عزیزم تولدت مبارک
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1391 03:13
عشق من به تو هر روز با طلوع خورشید از نو اغاز میشودو قلبم مملو از هزاران هزارتپش سرشار از عشق است برای همیشه برای ابد.ماه رمضان در حال تمام شدن بود روز تولد تو نزدیک و نزدیکتر میشدمن در این ۹ ماه بارداری خیلی سختی کشیدم ولی تمام اون لحظات به تو فکر میکردم باعث میشد که سخترین چیزها را تحمل کنم ارین عزیزم۲۸ شهریور۸۹ با...
-
اتاق ارین
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 02:11
دردانه من مامان با هزار امید و ارزو برات وسایل اتاق میخرید یه روز از روزای ماه رمضون دایی ابوالفضل و مامانی اومدن و وسایل اتاقت راچیدن تخت وکمدت ابی انتخاب کرده بودم وپرده های اتاقت هم خاله زهرا برات دوخته بود را به اتاقت زدیم اتاقت خیلی خوشگل شده عزیزدلم مامان همش میره تو اتاقت و با خودش میگه کی میشه که تو بیای...
-
اولین تکون
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 23:33
اولین تکونت را در ۱۵ هفتگی حس کردم تو از اول هم خیلی شیطون بودی عزیز دلم۰شکم مامان روز به روز داره بزرگتر میشه ومامان لحظه شماری میکنه برای دیدن روی ماهت۰
-
صدای قلبت
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 23:30
در ۲ ماهگی برای اولین بار رفتم سونو گرافی و صدای قلبت را شنیدم اون روز خیلی استرس داشتم ولی وقتی خانم دکتر گفت صدای قلبت شنیده میشه خیلی خوشحال شدم
-
پسر خوشگل مامان
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 23:16
۲۹ بهمن۸۸ وقتی دو تا خط قرمز روی بی بی چکم دیدم انگار قشنگترین خط قرمززندگیم را می دیدم اون روز از خوشحالی نتونستم به ازمایشگاه نرم چون میخواستم از بودنت مطمئن بشم بعد از گرفتن جواب که مثبت بودیه جعبه شیرینی خریدم و به خونه مامانی اینا رفتم اونا هم خیلی ا ز اومدنت خوشحال شدن عزیز دلم.
-
ارین دردانه مامان وبابا
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 00:12
توبا امدنت شور زندگی ر ابه خانه ما اوردی
-
نفس مامان وبابا
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 13:59
-
فرشته کوچولوی من
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 13:59
عشق من به توهر روز با طلوع خورشید از نو اغاز میشود
-
ارین عزیزم
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 13:57
-
آرین قند عسل
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 13:55